بيگمان، كتابخانه آستان قدس رضوي، درياي بيكراني است و بخش كتابهاي خطي آن، گنجينهاي خاموش و بس ارزشمند كه هزاران نسخه خطي نفيس را در خود جاي داده است. در اين گنجينه عظيم، تفسيرهاي قرآن و همچنين تفسيرهاي تك نگاري بسياري به چشم ميخورد. در قسمتهاي پيشين اين گزارش، تفسيرهاي چاپي تك نگاري بسياري شناسانده شد و اينك در آخرين بخش، به معرفي مهمترين تفاسير تك نگاري خطي موجود در اين مركز ميپردازيم، به اميد اين كه شاهد زدايش غبار فراموشي از چهره اين گوهرهاي گران ارج باشيم. يادآوري: اين فهرست تنها به يادكرد گزيدهاي از اين مجموعه كه به چاپ نرسيده و ناشناخته مانده است ميپردازد. همچنين تفسيرهايي كه به شناسايي آن ميپردازيم در دو بخش تفسير سورهها و تفسير آيهها قرار ميگيرد:
1211 عربي نگاشتة ابوالمعالي ناصرالدين محمد بن عبدالدائم بن محمد بن سلامه بن ميلق شاذلي مصري شافعي (797 ـ 731) در تفسير سوره مباركه فاتحه به زبان عربي. نسخه مورد بحث، با خط نسخ 15 سطري توسط محمد ابوالفضل خطيب طوخي شافعي در تاريخ رمضان 911 در 146 برگ تحرير يافته و عناوين آن با خط سرخ نوشته شده است. اين نسخه از سوي ابن خاتون در سال 1067 وقف كتابخانه آستان قدس رضوي گرديده است. آغاز: «بسم اللهم صل علي خير خلقه ...» پايان: «واعد علينا من بركاتهم في الدّين و الدّنيا و الآخره. فالحمد لله ربّ العالمين كان الفراق من تعليق هذا الكتاب المبارك المسمّي بالانوار اللايحه من كلمات الفاتحه لابن ميلق ... و لمن نظر فيه و دعا له بالمغفره و الرّحمه.»
وي، از خطبا و شعراي اهل ذوق و سرآمد اهل زمان خود بوده است و مدّتي نيز به شغل قضاوت مشغول بوده، ولي پس از كنارهگيري از اين كار، مورد اهانت واقع شده است. در شذرات الذّهب (3/520) او را شاگرد احمد الحكمي و در منهل الصافي (3/173) از شاگردان ابن نعيم و احمد بن كشتغندي دانستهاند. اين تفسير، دربردارندة نكتههاي دقيق از نظر معاني لغات و بحثهاي بلاغي و ادبي است. سبك نگارش: مفسّر پس از مقدمهاي در فضيلت تفسير قرآن كريم، چند فصل ترتيب داده و هر فصل را مقدمه براي فصل بعدي قرار داده است. همچنين در هر يك از فصلهاي يادشده، رواياتي از صحابه و تابعين يادكرده و به اقوال مفسران و كتابهاي تفسيري، توجه داده است. رويات وارده در مورد بحث را با آيات قرآن و يا با روايات معتبر گرديده، نقد كرده و گاه مباحث كلامي را نيز آورده است.
12929 فارسي اثري است در تفسير سوره مباركه «فاتحه»، به زبان فارسي. اسم مؤلف و زمان نگارش اين تفسير، به خوبي معلوم نيست، ولي از مطالعه متن تفسير به دست ميآيد كه زمان نگارش آن پس از تفسير كبير فخر رازي و برخي از تفاسير ديگر است، زيرا در آن از تفسير كبير، تفسير جواهر، مفتاح الجنّه و ... نقل قول شده است. اين تفسير، در سال 1227 هـ . ق توسط محمدمهدي هاشمي سمناني به ضميمه دو رساله ديگر در 123 برگ، با خط نستعليق 14 سطري تحرير شده است. از مطالب كتاب پيداست كه مفسّر، مردي اديب و عارف بوده و در علم افلاك و نجوم نيز تبحّر كامل داشته است. وي شيعه و شيفته مكتب اهل بيت بوده، چنانكه از جاي جاي كتاب وي پيداست. وي در بيان آثار استعاذه مينويسد: «... و به جهت استعاذه او [پيامبر] بود كه ذريه طاهره او را از ائمه معصومين گردانيد و در حق آنان فرمود: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا » احزاب / 23 وي روايات زيادي از ائمه معصومين (ع) از طريق علماي شيعه نقل ميكند. سبك نگارش: اين تفسير، به زبان فارسي روان و درخور فهم نوشته شده است. مفسر، نخست يك آيه را ميآورد و آن گاه كلمات آيه را از نگاه لغوي بررسي ميكند و سپس مباحث ادبي را پي ميگيرد. اقوال مفسران را به بوتة بررسي مينهد و روايات را نيز مورد استفاده قرار ميدهد و تأويلات عرفاني را نيز يادآور ميشود. اشعار عرفاني زيادي ميآورد و نشانهاي بر اين كه اشعار يادشده از چه كسي است، در كلام وي وجود ندارد كه به احتمال نزديك به يقين، سرودههاي خود اوست. وي پيش از پرداختن به اصل تفسير، مقدمهاي دارد كه در آن از وجه نامگذاري سوره فاتحه، اسامي سوره، فضيلت تلاوت سوره، محتواي سوره و عظمت آن سخن گفته است. به قسمتي از بحث تفسيري وي نظري ميافكنيم: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، يعني پناه ميگيرم به معبود يكتا و خداوند بيهمتا و ميگريزم و التجاء مينمايم به او كه پناه نيازمندان و ملجأ ضعيفان و بيكسان است، از شر وسوسه شيطان گمراه از فرمان عزت، يا نااميد از رحمت، كه رانده شده از روضههاي جنت، به تير لعنت، يا رميده گشته از طبقات آسمان، به واسطه شهاب درخشان، در وقت استماع كلام فرشتگان. استعاذه، در لغت به معني استجاره، يعني پناه گرفتن و شيطان عبارت از هر متمردي از انس و دواب و جانّ و اشتقاق او يا از «شطون» گرفتهاند كه به معني بعد است. چنانكه عرب گويد: شطنت الدار، اي بعدت ... و يا از «شيط» دانستهاند كه عبارت از طغيان است: از اين دشمن مشو غافل كه ناگاه ***كمين بگشوده آيد بر سر راه به دامش افتي و بدنام گردي***چه بدنامي كه دشمن كام گردي»
16949 عربي و فارسي نگاشتة شيخ خضربن اسماعيل اشرفي مازندراني (م: 1336) به زبان عربي و فارسي، سال نگارش 1300. اين كتاب بخشي از مجموعه، دربردارندة رسالههاي زير است: 1. تفسير سوره الفاتحه 2. تقريرات فقهي 3. مدارك الاصول، تقريرات اصولي 4. ترجمه الشافي علم الهدي مجموعه يادشده، توسط خود مؤلف، در 290 برگ، با خط نسخ ناخوانا، تحرير شده است. تفسير سوره فاتحه كه در قسمت اول كتاب واقع شده، 190 برگ آن را به خود اختصاص داده است.
شيخ خضر اشرفي، مردي دانشمند و نويسندهاي چيرهدست بوده و در فقه و اصول، تبحر كامل داشته است. تفسير وي، با آن كه تفسير است، يك كتاب فقهي استدلالي نيز به شمار ميآيد. وي بر ديدگاههاي فقهاي شيعه و اهل سنت، تسلّط داشته و آراي همه فقهاي معروف را با برهان و دليل ياد كرده است. سبك نگارش: مفسر، نخست يك آيه از سوره مورد بحث را عنوان ميكند، سپس به توضيح لغوي كلمات و در صورت لزوم، از نگاه اشتقاق صرفي نيز، به ريشهيابي آنها ميپردازد و آن گاه مسائل نحوي را بررسي ميكند. پرداختن وي به مباحث لغوي و ادبي، گزيده و به اندازة لزوم است. همچنين آراء قرّاء مشهور و وجوه اختلاف در قراءت را ذكر ميكند و قراءت موردنظر خويش را با دليل برميگزيند. اقوال مفسران سلف چون صحابه و تابعين را نيز در تفسير خود آورده است. همچنين مسائل فقهي را به اندازة درخور توجهي مطرح ساخته و در بحث فقهي و يادآوري آراي فقها، از ذكر منابع غفلت نورزيده است و از اصول فقه، در استنباط حكم فقهي فراوان بهره ميبرد.
15126 فارسي نگاشتة محمدحسين بن احمد كاتب يزدي، به زبان فارسي. كتاب يادشده، در 1268 هـ . ق توسط كاتبي به نام عباس بن احمد، در 80 برگ، با خط نستعليق 14 سطري، تحرير شده و گويا تأليف آن، نزديك به زمان كتابت بوده است.
1. اين كتاب بر يك مقدمه و 12 فصل و يك خاتمه مترتب شده است. 2. در آن، به اصل سوره و آيات توجه نشده است، بلكه تنها داستان حضرت يوسف (ع) از ديدگاه احاديث و روايات، موردنظر مؤلف بوده و حتي آيات سوره را هم ياد نكرده است. 3. مؤلف، تنها به جمعآوري روايات گوناگون پرداخته و به ذكر سند و بررسي درستي و نادرستي آن، نقد و تحليل روايات، كمترين توجهي نكرده و بسياري از روايات را كه آورده است سست و بيپايه مينمايد. 4. هيچ گونه بحث تفسيري ديگري، چون: ذكر ديدگاههاي مفسران، بررسي مباحث ادبي، لغوي و ... در اين كتاب وجود ندارد. 5. در جاي جاي كتاب و به مناسبتهاي گوناگون، ذكر مرثيه امام حسين (ع) صورت گرفته است. 6. مؤلف، تبحّر ويژهاي در زمينههاي تفسير و ادب و ... نشان نداده، ولي در گردآوري روايات تلاش بسياري داشته است.
16129 فارسي نگاشتة مظفر حسين كويناني كرماني در تفسير سوره مباركه يوسف، به زبان فارسي. تفسير يادشده، در 161 برگ، با خط نستعليق در قرن دوازدهم هجري قمري، توسط كاتب ناشناس تحرير شده است. تاريخ نگارش آن معلوم نيست و صدر و ذيل تفسير ناقص و باقي مانده نيز تا اندازهاي ناخواناست.
مفسر، شيعه مذهب بوده و گفتهها و ديدگاههاي مفسران اهل سنت را نيز به شرح بيان ميكند و نيز در فن تفسيرنگاري به سبك كهن چيره دست مينمايد.
1. نخست يك آيه از سوره مورد بحث را با ترجمه فارسي آزاد آورده است. 2. در صورت لزوم به بررسي مطالب لغوي و ادبي نيز همّت گماشته است، ولي پرداختن به اين مباحث كليّت ندارد. 3. گفتههاي مفسران را فراوان ياد ميكند، ولي به تحليل و نقد آراء نپرداخته و يا كمتر توجه كرده و در بسياري موارد از ذكر منابع خودداري ورزيده است. 4. در مواردي به تأويلهاي عرفاني و گاهي به تحليلهاي عقلي روي آورده است. 5. در بعضي موارد، ديدگاه خود را با ذكر دليل عقلي برميگزيند. وي در تفسير آيه 4 سوره يوسف چنين مينويسد: «يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا» يادكن گفتن او را كه [گفت:] اي پدر بزرگوار، به درستي كه در خواب ديدم يازده ستاره و آفتاب و ماه كه مرا به سجده، تحيت كردند. در حين رؤيا، سن مباركش به دوازده سالگي رسيده بود. بعضي از مفسرين، تأويل كردهاند كواكب را به اخوان آن حضرت، به اعتبار توافق عدهاي؛ زيرا كه ايشان يازده نفر بودند و اقتباس انوار از لمعان ضمير منير ايشان، مثل استضائه نور است از كواكب و آفتاب و ماه، والدين آن جناب است. برخي برآنند كه ماه، كنايه از ... است. چه مادرش راحيل، در نفاس ابن يامين وفات يافته بود. و به عقيده بعضي كواكب به حقيقت ظاهري خود، باقي است و تخصيص بعد از تعميم، به اعتبار اشرفيت آفتاب و ماه است از ساير نجوم ... و احتمال دارد كه واو، به معناي مع باشد؛ يعني كواكب را با آفتاب و ماه ديدم ... احتمال دارد كه از جمله مستأنفه باشد، مشتمل بر سؤال پدر كه اي فرزند سعادتمند، كواكب را بر چه صفت ديدي؟ ...»
16477 فارسي تفسيري است از مفسر نامعلوم بر سوره مباركه يوسف، به زبان فارسي كه در تاريخ 1256 هـ . ق توسط كاتبي به نام مرتضي قلي بن محمد علي در 48 برگ در قطع رحلي، تحرير شده است. اين تفسير، به ضميمه چند رساله ديگر به شرح زير است: 1. رسائل خواجه عبدالله انصاري مثل كنز السّالكين و غيره 2. جامع الستين للطائف البساتين در تفسير سوره مباركه يوسف از احمد بن محمدبن زيد طوسي. جملههاي بسياري از جاي جاي كتاب حذف شده است كه اگر درست ميبود چه بسا شناسايي نويسنده امكان ميداشت.
برخي بر اين باورند كه نويسندة كتاب، خواجه عبدالله انصاري است و جمله «قال الشيخ» از كاتب است. دو نشانة ديگر نيز اين باور را تقويت ميكند: نشانة نخست: پس از اين تفسير، رسايل ديگري نيز از خواجه عبدالله انصاري از قبيل: كنزالسالكين و ديگري رسالات وي در رابطه با مناجات نيز، تحرير شده است. نشانة دوّم: جملههايي كه در مقدمه تفسير آمده است: «سبب تأليف اين نسخه شريفه آن بود ... همدم و همنشينان درخواست كردند كه از براي ما تأليفي بنا كن كه ما را مصاحبي باشد هم در ... عبارت و الفاظ و هم تفسير باشد و هم تأويل و هم قصص و اخبار پيشينيان و از هر نوع ... و در تلاوت و قرائت عبارت آن ملال نيفزايد، بلكه ... چون درخواست ايشان، صحت قبول يافت بعد از تأمّل بسيار آنچه مدعاي ايشان بود، حاصل ... و بوستاني كه در او همه ميوه باشد قصه يوسف پيغمبر (ع) يافتم ... و اين تصنيف را «انيس المريدين و شمس المجالس» نام نهادم.» از شيوه تقرير و نيز از اين كه اهل مريد و مجلس بوده و قدرت بر تأويل و تفسير داشته، احتمال داده ميشود كه مفسر خواجه عبدالله انصاري بوده است. ولي به نظر نگارندة تفسير يادشده، اثر پير هرات نيست، زيرا گرچه كتاب يادشده، روان و اديبانه است، ولي در پايهاي نيست كه به قلم پير هرات برسد. گذشته از اين، تأويلات عرفاني در آن ديده نميشود و داستانهاي افسانهاي كه بيشتر اسرائيلي مينمايد، در آن فراوان به چشم ميخورد. سبك نگارش: مفسر، در نگارش تفسير، توجهي به مطالب ادبي، لغوي، يا گفتههاي مفسران و ... نكرده، بلكه تنها داستان حضرت يوسف را براساس رواياتي كه منبع براي آنها ذكر نكرده، با بسط و تفصيلي خاص، به رشته تحرير درآورده است. گرچه سبك بيان وي شيرين و دلنشين است، وي جز آن قسمتهايي از داستان كه ترجمه آيات است و يا با آيات هماهنگي دارد، بيشتر اجزاي داستان، افسانه و خرافه به نظر ميرسد. در اين تفسير، از مسلك عرفا، سخن به ميان نيامده و تأويلات عرفاني براي آيات، ذكر نشده و در جهت فهم آيات از نگاه تفسيري، تحليلي صورت نگرفته است.
16138 فارسي نگاشتة جمال الدّين احمد پيرجمالي اردستاني (م: 879 هـ . ق) در تفسير سوره مباركه يوسف، به زبان فارسي و تأويل عرفاني. اين كتاب در قرن نهم هجري قمري توسط كاتب نامعلوم، در 124 برگ با خط نستعليق 12 سطري تحرير شده است.
مفسّر، مردي عارف، اديب، شاعر، محدّث و حافظ قرآن كريم و داراي نوشتههاي بسيار در شعر و عرفان بوده است و كتاب وي، گذشته از اين كه تفسير سورهاي از قرآن كريم است، با پندهاي عرفاني و اندرزهاي روحبخش مفسر، همراه است. سبك نگارش: مفسر، نخست يك يا چند آيه از سوره مورد بحث را ياد ميكند. آن گاه ترجمه فارسي آن را با بيان روان ميآورد و بعد در مواردي، آياتي چند از قرآن كريم كه مرتبط با آيه مورد بحث باشد، يادآور ميشود و روايات نبوي را با نقل منبع آن نيز متعرض ميشود و در مواردي هم نوشتة خود را به پندهاي عرفاني زينت ميبخشد. گاهي نيز اشعاري بلند از سرودههاي خويش را كه ناظر بر آيه و يا توضيح دهنده مفهوم و معني آيه باشد، در طي چند صفحه ميآورد و گاهي اشعاري بلند به تناسب آيات ديگر، كه به عنوان مفسر آيه مورد بحث ذكر شدهاند، آورده است. نمونهاي از متن كتاب: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأولِي الألْبَابِ» (يوسف / 111) ترجمه: به درستي كه در حكايتهاي ايشان پندي است از براي خداوند عقل. نيست قرآن سخني بربسته، بلكه تصديق آن كتابهايي ميكند كه پيش از او فرود آمدند و تفصيل همه چيزي است و راهنما و رحمتي است گروهي را كه ايمان بياورند. اي عزيز! يعني كه حق تعالي چه مبالغه ميفرمايد در گرويدن براي حقّ؟ تفسير قرآن اين است كه شنيدي، گوش به نظم دار تا بداني كه مشتاقان را هيچ حاجتي به امر و نهي نيست. چنين فرمود حق آيات و برهان***همه راز دل است و خوي خوبان در اين قصه مجو غير از اشارت***بيان كشف ارواح است اين راز فرستادم يقين وحي جهان سوز***نبودي آگه از اخوان يوسف كه ميكردند با ما مكر و تقدير***كه هست اين قصه بيشك سر و پنهان حديث عاشقان بيدل و جان***كه اين بحر رموز است و كنايات به گوش دل شنو اين راز دمساز***بسويت اي حبيب عالم افروز كه ميكشتند آن تخم تأسّف***نميديدند روي خوب تقدير»
1257 فارسي نگاشتة معزالدين اردستاني محمدبن ظهيرالدين مير ميران الحسيني از علماي قرن يازدهم هجري. اين تفسير، به دستور شخي محمدبن خاتون به اسم سلطان دكن عبدالله قطب شاه (1020 ـ 1083) به زبان فارسي نگارش يافته و خود مفسر آن را تفسير قطب شاهي ناميده است. نسخه يادشده، به خط نستعليق 17 سطري در 43 برگ تحرير يافته است. آقابزرگ در الذريعه احتمال داده است كه كاتب آن خود مؤلف باشد. عناوين آيات به «شنگرف» نوشته شده است و اوراق جدول شده و به زر، تحريردار و لاجورد و داراي يك سرلوحه مذهب به شكل نيم ترنج است و در سنه 1067 هـ . ق توسط ابن خاتون وقف كتابخانه آستان قدس رضوي گرديده است. آغاز: «سپاس مكرمت اساس معرفت اقتباس و ستايش بيرون از حيطه حصر و دايره قياس، كه سخنوران موزون طبع كامل عيار ...» پايان: «بارالهي به حق سيدابرار و عترت اطهار او ... ما را در كنف حمايت و ظل حراست خود مصون و محفوظ بدار. تمام شد سوره فصاحت و بلاغت نظام ... من الهجره النوبيه عليه و علي آله ألف صلوه و ألف ألف تحيّه» سبك نگارش: مفسر، تفسير يادشده را با يك ديباچه در سبب نگارش تفسير، زمان نگارش، تمجيد از سلطان زمان خود و فضيلت تفسير قرآن، آغاز كرده است. وي، تفسير را با زبان فارسي ساده، روان، غيرمسجع و بيتكلّف نوشته است و در هر مقولهاي كه وارد ميشود، روايت و ديدگاههاي مفسران را ميآورد.
1264 عربي نگاشتة شيخ الرّئيس بوعلي سينا، به زبان عربي. نسخه مورد بحث، با خط نستعليق توسط علياكبر طيب بالياني در تاريخ 1205 هـ . ق در 28 برگ تحرير يافته است. از اين تفسير نسخه ديگري را همين نويسنده در شهر اصفهان، مدرسه علميه ميرزاحسن نوشته كه با شماره 7070 ضميمه 6163 ع در اين كتابخانه موجود است. تفسير يادشده جزء مجموعهاي است داراي شماره 1264 الي 1270 كه در اين مجموعه، جز اين رساله، يازده رساله ديگر به چشم ميخورد. موضوع بحث ابن سينا در تفسير اين سوره محورهاي زير است: الف. اثبات وجود خدا با ذكر سه دليل ب. بحث پيرامون نبوت ج. بحث پيرامون معاد در پايان تفسير سوره مينويسد: «واعلم انّه تعالي كما قدر بهذه المطالب الثّلاثه، ختم السّوره بقوله: «انّ هذا ...» و المعني جميع كتب الله المنزله علي أنبيائه ليس المقصود الا تقرير هذه المقدمات الثّلاثه و هي معرفه الالهيات اوّلاً ثمّ معرفه النبوات ثانياً ثمّ معرفه المعاد ثالثاً. و اعلم انّ الاسرار في هذه السّوره تنبيه علي انّ الاشتغال بما سوي هذه المطالب الثلاثه عبث ...» شيخ الرئيس در اين تفسير، از روش متداول همة مفسران، پيروي نكرده است و متعرض مباحث ادبي، لغوي و بلاغي نشده و از ذكر روايات تفسيري و گفتههاي مفسران خودداري ورزيده است، بلكه سوره مباركه موردنظر را با مشرب عرفاني تفسير كرده و از ذكر مطالب فلسفي و برهانهاي حكمي نيز غفلت نكرده است.
1070 عربي نگاشتة فخرالدين محمّد بن عمر رازي (م 606 هـ . ق) در تفسير چهار سوره: اعلي، تين، عصر و توحيد و به زبان عربي فخرالدين رازي خود ميگويد: «در اين تفسير، مطالب و اسراري را كه ديگران، درنيافتهاند، خواهم آورد.» تفسير يادشده، با خط نسخ 19 سطري توسط كاتب ناشناس، در 22 صفحه، به ضميمه 13 رساله ديگر، تحت عنوان: «مجموعه 41064» در يك جلد با 112 برگ تحرير يافته است. سبك نگارش: اين تفسير باتوجه به بابهاي كتابهاي كلامي تنظيم گرديده است؛ يعني بابي در توحيد، بابي در نبوت، بابي در معاد و بابي در چگونگي تكامل نفساني انسان. نويسنده مطالب يادشده را، از سور چهارگانه يادشده استخراج كرده است. بنابراين كار در حقيقت دنباله كارهاي ائمه كلام و فلاسفه دوره پيشين است. موضوع بحث وي در تفسير اين سورهها، مسائل اعتقادي است كه با استفاده از مطالب كلامي و برهانهاي فلسفي، از آيات به دست آورده و برخلاف سبك تفسيري وي در تفسير مفاتيح الغيب از طرح مباحث ادبي، و ديدگاههاي مفسران و بررسي مسائل فقهي خودداري كرده است.
ضميمه 1211 عربي نگاشتة ابن ميلث شاذلي مصري، نويسنده انوار اللايحه، در تفسير سوره مباركه «توحيد» به زبان عربي. نويسنده پيشتر به مناسبت يادكرد «انوار اللايحه» شناسانده شد. اين رساله، در پنج صفحه با خط نستعليق ناخوانا بدون اعراب و اعجام، توسط كاتب ناشناس در قرن دهم هجري، تحرير شده است. سبك نگارش: در تفسير يادشده، مطالب به گونة فشرده و خلاصه نگارش يافته است. وي در آغاز، مقدمهاي را عنوان كرده و در آن به اثبات رسالت پيامبر، اثبات بندگي پيامبر، امكان يا عدم امكان نبوت در آل پيامبر، اثبات نزول كلام الله، اثبات وحي الهي و مزد رسالت پيامبر، پرداخته است. آن گاه وارد تفسير سوره مباركه اخلاص شده و تفسير هر آيه را به گونة كوتاه، در طي چند مقصد به پايان برده است. در تفسير آيه نخست، چهار مقصد يادشده است: اثبات الوهيت خدا، صفات ثبوتيه و سلبيه الهي، نفي شرك و مفهوم توحيد در تفسير آيه دوّم عناوين زير يادشده است: اثبات صمديت الهي، اختصاص صمديت به خدا، مقصود از اين اسم در برابر خدا و درباره خلق. در آيات بعدي عناوين زير به چشم ميخورد: نفي ولد از خدا، نفي مصاحب از خدا و منزّه بودن او از همانندي به آفريدهها.
8991 عربي اثري است پرارزش در تفسير سوره مباركه «اخلاص» از ملامحمد ملاشمسا گيلاني (م: 1048) ، به زبان عربي. اين تفسير، در 34 برگ با خط نسخ خوب 14 سطري، تحرير شده است. تاريخ نگارش، اسم كاتب و تاريخ كتابت آن معلوم نيست و صفحه آغاز كتاب به دليل ترميم، خوانا نيست. آغاز موجود: «المجاور بمكه خير البلاد احوج خلق الله الغني محمد الشّهير بالشّمسا الجيلاني» پايان: «المركب مستلزمه بداهه جميع الاجزاء لان واحداً من اجزائه لوكان نظريا محتاجاً الي الكسب، كان الكل ايضا نظريا محتاجاً»
نويسنده در فلسفه دست داشته است و تفسير وي، با مطالب فلسفي بسيار آميخته است. از نويسنده چند اثر فلسفي ديگر نيز به جاي مانده است. مفسر، پيرو مذهب شيعه بوده و انصاف و امانت را در نقل و نقد نظريه مخالفان خويش هيچ گاه از دست نداده است. سبك نگارش: وي پيش از پرداختن به اصل تفسير، مقدماتي را يادآور شده و در آن مقدمات، مطالب اصوليو فلسفي را كه نقش عمده در كار تفسيري وي داشته، برررسي ميكند. و آراي فرقههاي كلامي را به شرح، ياد و به بوتة نقد مينهد. وي گاهي مفهوم آيه را در آغاز عنوان ميكند و آن گاه از مباحث يادشده ديگر به منظور تأييد آن مفهوم، استمداد ميجويد و گاهي مطالب يادشده را پس از ذكر آيه مقدم ميدارد و به كمك آنها مقصود و مفهوم آيه را درمييابند.
7511 عربي اثري است از ملاعلي نوري در تفسير سوره اخلاص كه زمان نگارش آن روشن نيست. اين تفسير در 184 برگ با خط شكسته 9 سطري توسط كاتب ناشناس، تحرير شده و تاريخ آن نيز روشن نيست. حاشيههاي اين نسخه نيز تذهيب دارند. مفسر، در ابعاد گوناگون دانشهاي اسلامي، چون: حكمت، كلام، عرفان، علم حديث، مباحث تفسيري و ... تبحر داشته و از قلمي رسا و بياني شيوا، برخوردار بوده است. وي پيرو مذهب شيعه اثناعشري بوده و بيشترين روايتها را از امامان معصوم (ص) نقل كرده است، چنانكه در بيان عظمت «بسلمه» مينويسد: «قال قبله العارفين علي اميرالمؤمنين (ع) كما روي في المشهور محصله انّ سرالكتب في القرآن و سرالقرآن في الفاتحه و سرالفاتحه في البسمله، و سرّ البسمله في الباء و سرّ الباء في النقطه و انا ملك النقطه.» سبك نگارش: مفسر، پيش از پرداختن به مطالب تفسيري، مقدمهاي در جامع بودن بسمله، فضيلت بسمله و جزء قرآن بودن آن ميآورد و آن گاه به تفسير سوره ميپردازد. وي در اين تفسير، به مطالب لغوي و ادبي توجهي ندارد، بلكه اصل مهم توحيد را موضوع بحث خود قرار داده و براي اثبات اين موضوع و توضيح استدلالي كلمهها و جملههاي سوره مباركه اخلاص، از برهانهاي فلسفي و مطالب كلامي بهره فراوان برده است و نيز از تأويلات عرفاني عرفا، در تفسير سوره استفاده كرده است. روايات وارده را نيز ياد ميكند و از نظر سند، مورد بررسي قرار ميدهد.
1103 عربي رسالهاي است در تفسير و شرح بسمله از عمادالدين محمّد بن يحيي بن علي فارسي، به زبان عربي. نسخه يادشده، با خط نسخ 19 سطري در 14 صفحه، توسط كاتب ناشناس، به ضميمه دو رساله ديگر از مؤلف يادشده، تحت عنوان «مجموعه ش 1101» ، در سال 960 هـ . ق تحرير يافته است. اين مجموعه در سال 1067، توسط ابن خاتون، وقف كتابخانه آستان قدس رضوي گرديده است. سبك نگارش: اين رساله، مترتب بر يك افق و چهار مطلع، به شرح زير است: الافق: في بيان البسمله في انّه آيه أم لا؟ المطلع الاول في بيان الباء و متعلّقه المطلع الثّاني في بيان الاسم المطلع الثالث في بيان لفظ الله المطلع الرّابع في بيان لفظ رحمن و رحيم وي، در هر يك از افق و مطلعهاي چهارگانه، بحثهاي تفسيري و فقهي را عنوان كرده است. در بحث تفسيري آراي شماري از مفسران پيشين: صحابه و تابعين و در بحث فقهي، آراي بسياري از فقهاي اهل سنت را ميآورد. در مطلعهاي چهارگانه به مباحث لغوي و ادبي و تفسيري پرداخته و گاهي ديدگاههاي بعضي از علماي ادب را نقل و بررسي كرده و از تفاسير ادبي چون: «كشاف» نيز نقل قول كرده است. وي اقسام قراءتهاي واردشده از بعضي از قرّاء را نيز يادآور ميشود.
6999 عربي اثري است از محمد بن حسين بن عبدالرحيم رضوي همداني، در تفسير آيه شريفه: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ...» (بقره / 155 ـ 157) به زبان عربي و تاريخ نگارش آن معلوم نيست. رساله يادشده، با خط نسخ، در 48 برگ، توسط كاتب ناشناس، تحريريافته است و تاريخ تحرير نيز معلوم نيست. آغاز: «بسمله ... الحمد لله الّذي جعل حمده فاتحاً للصّور ...» پايان: «و صلّي الله علي محمّد و آله الأطياب» سبك نگارش: مفسر، تمام مطالب كتاب خود را بر دو مقدمه استوار كرده است: مقدمه اوّل، با چند فصل و يك خاتمه سامان مييابد. در فصل اوّل، از ظاهر و باطن قرآن با نگاه عرفاني، بحث كرده و در فصول ديگر از نامتناهي بودن پروردگار، وحدت هستي، وحدت و كثرت، فرق بين احديت و توحيد، جذب توحيد در احديت، بيان مفهوم جذب ... سخن گفته است. مقدمه دوّم با فصول زير سامان مييابد: فصل اوّل: قرآن را بايد از اهلش فراگرفت كه همانا ائمه معصومين (ع) و عترت پاك پيامبر (ص) باشند. فصل دوّم: قرآن كلام خداست، پس متكلّم (خدا) در آن درخور ديدن است. فصل سوّم: مفهوم متكلم بودن خدا از ديدگاه ائمه علم كلام، چون: اشاعره و معتزله. فصل چهارم: قدم و يا حدوث كلام خدا. مفسر پس از ذكر دو مقدمه و فصلهاي يادشده به شرح و تفسير، به شيوه اهل كلام ميپردازد.
17179 فارسي اثري است از فخرالدين محمدبن حسين سماكي در تفسير آيه شريفه آيه الكرسي، به زبان فارسي. تاريخ نگارش اين تفسير در زمان ابوالمظفر شاه طهماسب بهادرخان صورت گرفته و در آغاز كتاب به ذكر القاب و اوصاف او پرداخته شد. رساله يادشده در 30 برگ توسط عطاءالله ناصرالدين، با خط نستعليق در سال 1110 تحرير شده است! سبك نگارش: وي نخست مقدمهاي ذكر ميكند كه در آن از فضيلت آيه الكرسي و فضل تلاوت آن سخن به ميان ميآورد. آن گاه به تفسير آيه ميپردازد و در اين راستا قسمتي از آيه را ياد ميكند، سپس به شرح و توضيح آن ميپردازد. وي از اشاعره، معتزله و پيشگامان اين دو فرقه كلامي نقل قول يكند و در تأييد مذهب عدليه، از شيخ طوسي نيز مطالبي ميآورد، چنانكه در تفسير جمله: «مافي السّموات و الأرض» آن گاه كه عنان سخن را به ميدان علم كلام جولان ميدهد، مينويسد: «... متكلم بودن خداي تعالي به مذهب شيعه اثناعشريه و جماعت معتزله به اين طريق است كه ايجاد صوت و حرف ميكند در جسمي از اجسام. و جماعتي از اشاعره برآنند كه متكلم بودن خداي تعالي به اين وجه كه صفت زايد واجب تعالي قائم است به ذات او و اين كلام نفسي است و غيرعلم و قدرت است و منشأ اين اختلاف آن است كه دو دليل متعارض، محقق است و هر يك از اين دو طايفه يكي از دو دليل را ترجيح كردهاند. ...» مفسّر، شيعه مذهب و از نگاه كلام طرفدار عدليه بوده و در عين حال، انصاف را رعايت كرده و با دليلهاي مستند، به نقد ديدگاههاي مخالف، ميپردازد.
1263 عربي اين تفسير اثر سليمان الجرجي، از علماي شيعه است. در فهرست كتب خطي آستان قدس رضوي درباره نويسنده آمده است: «سليمان الجرجي از علماي شيعه بوده و متأخر از مجلسي و فيض، چه از آنها نقل ميكند و بيش از اين اطلاعي دربارهاش نداريم.» نسخه مورد بحث، با خط نسخ خوب 10 سطري، توسط كتاب نامعلوم، در اواخر قرن يازده در 40 برگ تحرير شده و در سال 1145 توسط نادرشاه افشار، وقف كتابخانه آستان قدس گرديده است. سبك نگارش: مفسّر، تفسير آيه شريفه را بيهيچ مقدمهاي ميآغازد. مباحث ادبي (صرف و نحو) بخش عمده كار تفسيري وي را تشكيل داده است، بدين گونه: تفسير هر قسمت از آيه مباركه را با مباحث نحوي آغاز ميكند و ديدگاههاي علماي علم ادب را ميآورد و به تحليل و نقد آنها ميپردازد. ديدگاه مفسران مشهور و بلندآوازه شيعه و سني را، چون: فخرالدين رازي، قاضي بيضاوي، شيخ طوسي و ... نقل و بررسي ميكند. مطالب كلامي را كه در مورد بحث از ائمه علم كلام دريافت كرده، نقل و مورد بررسي قرار داده و آراي معتزله و اشاعره را نيز ياد كرده است. غرض از نگارش اين تفسير، افزون بر تفسير يك آيه از قرآن، ياد و بررسي صفات سلبي و ثبوتي الهي و پرداختن به آن از ديدگاه متكلمان و فرقههاي كلامي است و از اين ديدگاه نيز ميتواند داراي اهميت باشد.
1472 فارسي نگاشتة ملامحمد فاضل طارمي، همروزگار ابونصر مظفرشاه بن محمودشاه بن محمد شاه، در تفسير آيه: «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُهَا إِلا هُوَ ...» (انعام / 59). نسخه يادشده، با خط نسخ 12 سطري در 65 برگ توسط كاتب نامعلوم، تحرير شده است و تاريخ كتابت آن نيز، روشن نيست.
1. وي تفسير را به زبان فارسي روان، علمي و متين نوشته است. 2. نخست آيه شريفه را عنوان كرده و گفتههاي تفسيري مفسران پيشين را در رابطه با معني آيه يادكرده و براساس آن ديدگاهها نتيجهگيري كرده است. 3. آن گاه به تفسير آيه پرداخته و از جهات گوناگون: روايي، تفسير و كلامي مطالب موردنظر خويش را رقم زده است. 4. وي مباحث كلامي همچون اثر ايمان فاسق و توبه فاسق را همراه با سخنان متكلّمان اشعري و معتزلي به طور مبسوط بررسي و نقد ميكند. 5. وي در تفسير آيات، بر اين باور است: يا با آيات قرآن تفسير شوند و يا با روايات نبوي و اگر تفسيري با اين دو ناسازگار باشد، از ديدگاه وي بيارزش خواهد بود.
1471 عربي رسالهاي است از جلالالدين محمد بن اسعد دواني، در تفسير آيه مباركه: «يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» (اعراف / 31). اين رساله، به زبان عربي نوشته شده، ولي در جاي جاي آن، به مناسبت، اشعار و ضرب المثلهاي فارسي را نيز آورده است. رساله يادشده، با دو رساله ديگر ضميمه است و در سال 977 هـ . ق توسط نورالهدي بن ابراهيم، با خط نستعليق ناخوانا تحرير يافته و تفسير يادشده كه بخش نخست مجموعه را تشكيل ميدهد، 22 صفحه را دربرگرفته است. مفسر، تفسير يادشده را برمبناي آراي طبي بوعلي سينا در ضمن چند موقف، به تحرير درآورده است. موقف اوّل، در ذكر سبب نزول آيه شريفه. موقف دوّم، شرح و تفسير آيه از ديدگاه مفسران، ذكر اقوال تفسيري، روايات تفسيري، مطالب ادبي، نقد مطالب يادشده و نتيجهگيري. موقف سوّم، تفسير عرفاني آيه و بيان آراي عرفا و ذكر نظر عرفاني خويش. موقف چهارم، بررسي اسراف از ديدگاه طبي بوعلي سينا و شرح مفاسد پرخوري و بيان فوايد ميانهروي در خوردن و آشاميدن.